مدیریت در معنای ساده خود، استفاده بهینه از امکانات موجود است، مفهومی که هم در قالب زندگی فردی و هم در سازمان‌ها معنا می‌یابد. یکی از زیرشاخه‌های مهم این حوزه، مدیریت مالی است یا به زبان ساده برآورد هرآنچه در طول یک دوره به دست خواهد آمد در برابر هر آنچه در طول همان دوره باید پرداخت شود. می‌توان گفت با یک نگاه کلی، این موضوع دربردارنده‌ای مفهوم سرمایه در گردش هم هست.

سرمایه در گردش یا Working Capital به عنوان یکی از مفاهیم مهم مالی و حسابداری، در واقع میزان دارایی‌های جاری یک سازمان اعم از وجه نقد، موجودی کالا ، سرمایه‌گذاری‌های کوتاه‌مدت، حساب های دریافتنی و پیش پرداخت‌ها را نشان می‌دهد. از سوی دیگر هنگامی که از خالص سرمایه در گردش صحبت می‌شود منظور تفاضل بدهی‌های جاری یک سازمان اعم ازحساب‌های پرداختنی ، پیش‌دریافت‌ها و تسهیلات مالی دریافتی از دارایی‌های جاری آن می‌باشد و از تقسیم این دارایی‌های جاری به بدهی‌های جاری نسبت سرمایه در گردش محاسبه می‌شود.

پس بنا بر تعاریف بالا سرمایه در گردش بیانگر میزان توانایی شرکت در بازپرداخت بدهی‌های کوتاه‌مدت خود است و مسائل زیادی را در مورد نقدینگی و توانایی مالی یک سازمان بیان می‌کند و دربردارنده‌ی اطلاعات مهمی برای مدیران و سرمایه‌گذاران است. اما شاید سوال اصلی این است که این اطلاعات مهم دقیقا چگونه به‌دست می‌آیند. اگرچه قطعا تمامی مفاهیم و نسبت‌های مالی یک سازمان در کنار هم معنا می‌یابند و تنها مطلوب بودن یک یا چند نسبت در سازمان نشان دهنده‌ی عملکرد مناسب نیست. بنابراین برای رسیدن به پاسخ درست در ارتباط با نقش سرمایه در گردش، تمامی عوامل و نسبت‌های مالی دیگر را برای مقایسه یکسان در نظر گرفته می‌شود و البته از این نکته نباید چشم‌پوشی نمود، شرکت‌ها به دلیل ماهیت یا صنایع متفاوتی که دارند در این موضوع با هم قابل مقایسه نیستند. به طور مثال در شرکت‌های پردازش اطلاعات و یا آتی، طبیعی است که به میزان سرمایه در گردش بالا نیازی نیست.

پس با فرض یکسان بودن شرایط، سرمایه در گردش بالاتر برای یک شرکت احتمال عملکرد موفق‌تر در پرداخت هزینه‌ها در طول دوره مالی به همراه خواهد داشت و به دنبال آن شرکت از یکی از مهم‌ترین مسائل مخاطره‌آمیز در ارتباط با عملکرد خود به دور می‌ماند و در شرایط سخت و ناپایدار بازار می‌تواند نسبت به رقبای خود موفق‌تر عمل کند.

از سوی دیگر اما سرمایه در گردش بسیار بالا نیز می‌تواند منجر به کاهش درآمدهای یک سازمان شود. نگهداری مقدار زیادی از سرمایه صرفاً به صورت دارایی‌های جاری، عملاً سود کمتری از فرصت‌های سرمایه‌گذاری بلندمدت و پربازده نصیب سازمان‌ها خواهد کرد. پس با بالا بودن سرمایه‌ در گردش، سازمان را می‌تواند دچار عدم بهره‌وری و کارایی عملیاتی و مشکلات عمده در مدیریت دارایی‌ها و بدهی‌ها نماید که خود در درازمدت کسب درآمد و سود، تولید و ارائه خدمات را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد.

بنابراین وجود سرمایه در گردش مطلوب و کافی در یک سازمان می‌تواند به طور غیرمستقیم از وجود سیستم‌های مدیریتی و کنترلی کارا در آن سازمان خبر دهد، مسئله‌ای که برای سرمایه‌گذاران دربردارنده‌ی سیگنال‌های مهمی از قبیل مدیریت مناسب در تعیین سیاست‌ها و استراتژی‌ها، زمان‌بندی درست وصول مطالبات و پرداخت بدهی‌ها می‌باشد و از به مخاطره انداختن سازمان به صورت جدی جلوگیری می‌کند. این مسئله در شرکت‌های کوچک که به تازگی فعالیت خود را آغاز کرده‌اند از اهمیتی دوچندان برخوردار است؛ زیرا درصورت پیش‌بینی نکردن درست پرداختی‌ها و وصولی‌ها حیات شرکت و یا سازمان به خطر می‌افتد.

مقدار مطلوب نسبت سرمایه در گردش بسته به نوع و ماهیت شرکت عددی میان 1 تا 2 تعریف می‌شود، اگرچه باز هم عدد به دست آمده در هر سازمان به صورت خاص باید تفسیر شود زیرا گاهی در بعضی سازمان‌ها با گردش مالی بالا، سرمایه در گردش منفی نشان‌دهنده‌ی عملکرد خوب شرکت است.

بنابراین بر اساس آنچه از مباحث مطرح شده دریافت می‌شود، برای دستیابی به شرایط مطلوب و نگه داشتن سرمایه در گردش در حد کافی و مناسب آن، لازم است مدیران شرکت به درستی از ماهیت و چرخه عملیاتی تولید محصول یا خدمت در سازمان خود اطلاع داشته باشند و مطابق با آن به سایر برنامه‌ها و اهداف سازمان جامه عمل بپوشانند.

مطالب مرتبط دانشنامه

تعریف سود ساده و مرکب اگر در دنیای سرمایه‌گذاری قدم گذاشته باشید، حتماً در…

آیا تابه‌حال چیزی در مورد کارمزد معاملات صندوق درآمد ثابت شنیده‌اید؟ صندوق‌های درآمد ثابت…