چرا باید رابطه بین تولید ناخالص داخلی و بورس را بررسی کنیم؟ در میان شاخص‌های اقتصاد کلان، تولید ناخالص داخلی یا GDP (Gross Domestic Product) از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ زیرا نه تنها به‌عنوان مهم‌ترین شاخص عملکرد اقتصادی در تجزیه و تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد، بلکه بسیاری از دیگر اقلام کلان اقتصاد، محصولات جانبی محاسبه و برآورد آن محسوب می‌شوند.

تولید ناخالص داخلی یا GDP معادل است با ارزش کل پولی که در یک بازه زمانی مشخص، توسط واحدهای اقتصادی مقیم هر کشور، در ازای تولید نهایی کالا و خدمات بدست می‌آید.

برای روشن کردن این تعریف اشاره به چند نکته ضروری است. اول اینکه مفهوم بازه زمانی در این تعریف می‌تواند به صورت ماهانه، فصلی یا سالانه باشد؛ اما آنچه که مهم است ضرورت مشخص بودن زمان برای محاسبه تولید ناخالص داخلی (GDP) است؛ اگر ذکر نشود که چه مدت زمانی برای محاسبه این متغیر لحاظ شده است، قاعدتا بازه زمانی یکساله پیش فرض ما خواهد بود.

دومین نکته قابل توجه در این تعریف این است که هر کالا یا خدمتی که در داخل کشور تولید شود، در محاسبه تولید ناخالص داخلی لحاظ می‌شود؛ بنابراین حتی اگر یک شخص یا سازمان خارجی در کشوری غریبه تولید ارزش داشته باشد، این ارزش جزوی از تولید ناخالص داخلی آن کشور محسوب می‌شود؛ در واقع ملیت نه و بلکه مرزبندی در تعریف این متغیر حائز اهمیت است.

در نهایت باید در نظر داشت که ملاک محاسبه ارزش، ارزش پایانی کالا و خدمات است. می‌دانیم که ارزش هر محصول برآوردی از هزینه‌های تولید آن در مراحل مختلف است؛ بنابراین قیمت هر محصول شامل قیمت مواد اولیه آن، هزینه نیروی کار و سایر هزینه‌های جانبی است و نیازی به محاسبه جداگانه این هزینه‌ها در برآورد تولید ناخالص داخلی نیست. از طرف دیگر، توجه داشته باشید انگیزه‎‌های خریداری یک کالا برای هر فرد متفاوت است؛ به طور مثال، در نظر داشته باشید آشپز یک رستوران برای پخت غذای روز خود به سیب زمینی نیاز دارد. این سیب زمینی برای او مواد اولیه محسوب می‌شود که در نهایت قیمت آن در ارزش نهایی غذای پخته شده لحاظ می‌شود و به صورت جداگانه در محاسبه تولید ناخالص داخلی منظور نمی‌شود. اما اگر شخصی برای مصرف روزانه خود سیب زمینی خریداری کند، ارزش آن در محاسبه تولید ناخالص داخلی منظور می‌شود.

برای محاسبه این متغیر روش‌های متفاوتی وجود دارد:

روش محاسبه هزینه
روش محاسبه درآمد
وش محاسبه تولید

از میان روش‌های نامبرده شده روش برآورد هزینه بسیار پرکاربرد است که محاسبه آن به صورت زیر است:

GDP=C+I+G+NX

این فرمول بیانگر برآوردی از موارد زیر است :

C مخارج مصرفی است. یعنی هزینه‌هایی که خانوارها برای تهیه کالا و خدمات موردنیاز خود می‌پردازند.
I سرمایه‌گذاری‌ها
G مخارج دولت است.
NX خالص صادرات است؛ یعنی واردات انجام شده را از صادرات کم کنیم.

در واقع این روش، میزان مصرف خانوار، موسسات، سازمان‌ها و دولت در نظر گرفته می‌شود و در نهایت رقم خالص صادرات کشور نیز به آن افزوده می‌شود تا تولید ناخالص داخلی بدست آید.

روش محاسبه درآمد به نوعی نقطه مقابل روش اول است؛ زیرا در آن مجموع ارزش درآمدهای مختلف که مردم از تولید کالاها و خدمات نهایی به دست می آورند، برای محاسبه تولید ناخالص داخلی یا GDP در نظر گرفته می‌شود. در روش آخر که روش محاسبه تولید است، جمع تولیدات حاصل از فعالیت‌ بخش‌های مختلف اقتصادی منظور می‌شود.

تولید ناخالص داخلی به دو صورت اسمی و حقیقی محاسبه می‌شود. تولید ناخالص داخلی اسمی ارزش تولیدات یک اقتصاد در یک بازه زمانی را بدون تعدیل کردن نرخ تورم بیان می‌کند؛ اما تولید ناخالص داخلی حقیقی نشان‌دهنده‌ ارزش تولیدات سال مورد نظر در مقایسه با قیمت‌ یک سال پایه است؛ بنابراین در محاسبه تولید ناخالص داخلی حقیقی، تاثیر تورم با در نظر گرفتن سال پایه حذف می‌شود و ارزش واقعی تولید بدون در نظر گرفتن تغییرات قیمتی محاسبه می‌شود. برای درک این موضوع به مثال زیر توجه کنید:

فروشنده‌ی یک کالای خاص را در نظر بگیرید که در بازه‌ی زمانی 1، 10 عدد از کالایی را با قیمت 10 واحد به فروش می‌‌رساند. در بازه‌ی زمانی 2، 15 عدد از این کالا را به همان قیمت به فروش می‌رساند. حال فرض کنید همین فروشنده در بازه زمانی 1، 10 عدد از کالا را با قیمت 10 واحد به فروش می‌رساند و در بازه زمانی 2، 10 عدد کالا را با قیمت 15 به فروش می‌رساند. در هر دو حالت نرخ رشد تولید ناخالص داخلی 50 درصد است؛ اما مشاهده می‌شود که در واقع در حالت اول افزایش تولید صورت گرفته است و در حالت دوم افزایش ارزش تولید ناخالص داخلی به علت افزایش قیمت‌ها صورت گرفته است.

تولید ناخالص داخلی (GDP) بیانگر چه مسئله‌ایی است و چرا اهمیت دارد؟

این متغیر در واقع نشان‌دهنده‌ی اندازه یک اقتصاد و چگونگی عملکرد آن است. در واقع نرخ افزایش تولید ناخالص داخلی (GDP) که به رشد اقتصادی معروف است، می‌تواند به عنوان یک شاخص برای اندازه‌گیری کارآمدی یک اقتصاد عمل کند. به زبان ساده‌تر اگر نرخ رشد این متغیر روندی معقول و مثبت داشته باشد بدین معنا است که اقتصاد کارش  را درست انجام می‌دهد. این متغیر مفهوم تولید را نمایندگی می‌کند که در واقع چرخ یک اقتصاد است. تمامی اقدامات و سیاست‌های یک جامعه برای افزایش تولید و بهره‌وری برنامه‌ریزی می‌شوند؛ بنابراین با در دست داشتن نرخ رشد تولید ناخالص داخلی می‌توان به این قضیه پی برد که یک اقتصاد با چه سرعتی در حال بزرگ شدن است.

باید توجه داشته باشیم هیچ‌گاه با تکیه بر یک متغیر یا شاخص اقتصادی نمی‌توان در مورد کلیت یک اقتصاد نظر داد. روند رو به رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) نشان از رشد اندازه اقتصاد یک سیستم اقتصادی دارد؛ اما باید توجه داشت که این رشد به ازای پرداخت هزینه‌هایی گزاف نباشد. هزینه‌هایی چون آلودگی‌های محیط زیستی ناشی از تولید، افزایش فشارهای جسمی و روحی ناشی از کار در میان افراد جامعه یا کاهش سطح رفاه عمومی؛ بنابراین تحلیل و بررسی کلیت یک اقتصاد کار ساده‌ایی نیست و نیاز به بررسی و تحلیل ویژه‌ایی دارد. از طرف دیگر نمی‌توان اطمینان داشت که هر آنچه که باید در محاسبه تولید ناخالص داخلی لحاظ شود، به صورت کامل در نظر گرفته می‌شود؛ به طور مثال، مبادله کالا و خدمات در قبال هم می‌تواند به صورت نوعی معامله اقتصادی صورت بگیرد که در نهایت ارزش افزوده ایجاد کند اما عملا در محاسبه GDP لحاظ نمی‌شود.

آیا شاخص تولید ناخالص داخلی (GDP) بر بورس ایران تاثیرگذار است؟

براساس تئوری، شاخص تولید ناخالص داخلی یا GDP و بورس در یک اقتصاد توسعه یافته رابطه تنگاتنگی با هم دارند. زمانی که اقتصاد شرایط مناسبی دارد و تولید ناخالص داخلی نیز روند رو به افزایشی دارد، باید انتظار سرمایه گذاری بیشتر از طرف مردم در بازار سهام باشیم؛ چرا که افزایش تولید ناخالص داخلی بر رفاه جامعه تاثیر می گذارد و تمایل به سرمایه گذاری نیز افزایش می‌یابد و بالعکس.

قیمت سهام، نشان از انتظارات و پیش‌بینی‌های سرمایه‌گذاران دارد و ورود نقدینگی از طرف سرمایه گذاران و افزایش حجم معاملات نشان از انتظارات مثبت در خصوص سودآوری شرکت‌ها دارد و بالعکس؛ این گزاره نیز براساس تئوری های اقتصادی و در اقتصادهای کارا درست عمل می‌کند.

ممکن است برای شما سوال پیش بیاید که این جنس رابطه میان تولید ناخالص داخلی و شاخص کل بورس ایران دیده نمی شود؛ باید گفت که درست است و باید مدنظر داشته باشیم که ایران یک کشور وابسته به فروش نفت است و اساسا ایران دارای اقتصاد کارا نیست؛ بنابراین، برای فهم تاثیر رشد اقتصادی ایران بر بازارهای سرمایه گذاری ایران نیاز به فهم درست و دقیق مولفه های چون «نفت و اقتصاد»، «تحریم و اقتصاد»، «روابط اقتصادی بین المللی» و مواردی از این دست است. به طور کلی اگر تورم را یکی از محرک های اساسی رشد بازارهای سرمایه گذاری در ایران بدانیم، ریشه حرکت این شاخص را باید در میزان نقدینگی و رشد اقتصادی جستجو کرد.
به طور ساده، فاصله بین رشد اقتصادی و نقدینگی گویای میزان تورم است؛ بنابراین یک سرمایه گذار باید همیشه توجه ویژه ای به روند حرکت نقدینگی، رشد اقتصادی و در نتیجه تورم داشته باشد. به همین دلیل است که گفته می شود سرنخ حرکت بازارهای سرمایه گذاری و شاخص کل بورس را باید در نقدینگی و سیاست های پولی بانک مرکزی جستجو کرد. آمارها و روند حرکتی بازارها در سال های پس از انقلاب (به استثنای دوره دولت اصلاحات) تحت تاثیر شاخص تورم بوده است. این تورم که تحت تاثیر رشد نقدینگی بوده است، در دهه 90 سیگنال خود را از بازار ارز گرفته است و در دهه 70 و 80 مستقیما از رشد نقدینگی متاثر بوده است؛ بنابراین، توجه سرمایه گذاران بیشتر از آنچه که معطوف به شاخص رشد اقتصادی باشد، باید روی تورم، نقدینگی و سیاست های پولی و مالی متمرکز باشد.

 

 

مطالب مرتبط دانشنامه

تعریف سود ساده و مرکب اگر در دنیای سرمایه‌گذاری قدم گذاشته باشید، حتماً در…

آیا تابه‌حال چیزی در مورد کارمزد معاملات صندوق درآمد ثابت شنیده‌اید؟ صندوق‌های درآمد ثابت…